بچه ها خیلی ناراحتم واقعا باورم نمیشه از اتفاقی که افتاد
امروز مادر شوهرم رو دعوت کرده بودم ناهار خونمون براش قیمه پختم با سالاد و ژله و اینا بعد سر میز هی تیکه مینداخت که آره ما مهمون داشتیم ۱۰ نوع غذا درست میکردیم
شوهرمم هیچی نگفت
منم گفتم خب شما یه نفر هستین چرا باید ده نوع غذا درست کنم خلاصه بحث بالا گرفت و گفت تو اصلا برای من مهم نیستی و لیاقت نداری و پسرم حیف شده و هولم داد به یخچال
شوهرمم فقط به من میگفت بس کن و بعدش مادر شوهرم رو برد خونه و الانم تنهام
چه خاکی بر سرم کنم