من تو یک ساختمان باهاشون زندگی کردم
خدا میدونه حتی تو عمل جراحیم یا هر بیماری دیگری
حتی حالمو نمیپرسید مادرشوهرم
بعدکه سرپا میشدم توقع همه کار داشتن😐
خیلی واضح یبار گفت
این عروسمو میبینید الان ۱۰ روزه پاشو عمل کرده یه لیوانم دستش ندادم😐😐
جلو تمام اونایی که اومده بودن عیادتم واونا از مادرشوهرم خواستن که بیاد که مثلا بزرگتره وببیننش و...
اونم این حرفو زد 😐
خداروشکر سالهاست دورم ازشون