اول اینکه من کودکی بسیار خوبی داشتم
نوجوانی بسیار خوبی داشتم مدرسه خاص درس خوندم همه چیرعالی بود تا اینکه کنکور قبول نشدم و دوباره نشدم و سه باره نشدم و این بار رفتم ی رسته آسون
و تصمیم گرفتم صاحب پارتنر بشم و اونجا بود که اشتباه کردم ی روز ک تو بالکن داشتم صحبت میکردم باهاش اون آدم ترک بود اصلا ترکیه زندگی میکرد داداشم شنید
و من از اون روز شدم جن..ده خراب
و دجار استرس شدم ک بابام نفهمه چون دیگ بدبخت میشدم تا دو سال با استرس بابام نمیتونستم بخوابم و یک پسری تو دانشگاه مزاحمم میشد به من میگفت شمارت پخش شده و من دیگ رشنا داشتم ب جنون میرسیدم و اینطوری شد ک من از ۱۸ تا ۲۴ زندگی نکردم
الان چیکار کنم از صفر شروع کنم