ن متاسفانه و داخل ماشین ماچ‌و بوس میکردیم تامام✋🏻😂🥲
سال ۸۵ عقد کردیم،آره اتاق داشتیم هم من هم شوهرم.
ژووووووون.نه اتاق جدا نداشتیم وطی دوسال با وجود اینکه دختر عمو پسر عمو بودیم نه تنها نخوابیدم بلکه حتی یک شام یا ناهار یا پارک تنها نرفتیم وحتی کنار هم تنها نشستیم باور میکنید
همیشه باهم بودیم از اول
خونه داشتیم خودمون ،کم کم باهمدیگه وسایل خریدیم...
خونمون دو خوابه بود خواهرام یه اتاق من یه اتاق اره نامزدم اکثر شبا میموند پیشم
یعنی‌واقعا یادش می‌افتم خیلی غصه میخورم یعنی درک نمیکرد؟ ما خونمون دست مستاجر بود و خالیش نکرد و ما چون از قبل برنامه ریزی کرده بودیم نمیشد عروسی رو عقب بندازیم. شب عروسی رفتیم هتل و شب بعدش هم خونه مادرشوهرم که اون کارو کرد واقعا بهش فکر میکنم میخوام بترکم از غصه. چند روز بعد باز یه شب دیگه اونجا موندیم باز همین حرکتو انجام داد منم به شوهرم گفتم دیگه نمیام اونجا بخوابم
اره داشتیم و اتاقمم دور بود از هال و جایی بقیه هستن.
نه بابا دهه شصتی نسل سوخته است
بله خونه ی بابام دوبلکس بودمامانم پایین بودمنوشوهرم بالا
ولی به جون عزیزم هیچ کاری نکردیم چون من دوست داشتم بعدازعروسی باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز