شما باشید چطور از خونه مادرشوهر میرید

چند روز دیگه بگو مثلا مامانم مریض شده دور ازجونش با مامانتم هماهنگ کن فعلا هم در مورد رفتن حرفی نزن چون جلوتو میگیرن 

بری بازم برمیگردی مطمئنم

بشین سر جات به نظرم خودتم بَده نکن جلوبقیه

البته خواهر منم شوهرش معلم بود ولی دیگه جز اون کاری نمیکرد مستاجر بودن ‌خیلی خوش خوراک تشریف داشت همسر سابقش وبه چند باری هم پیچونده بود خواهرم رو تو شهر غریب وبه چند باری هم مچش رو تو مجازی گرفته بود متاسفانه با وجودی که خیلی قانع وبساز بود همسر سابقش قدر ندونست ‌اونم برگشت خونه مامانم الان شکر دانشگاه ترم آخره ‌سرکار میره درآمدش خوبه قیافه و تیپش خیلی عالی شده ولی باز هم به فکر ازدواجه اینبار بیشتر استرس دارم من نمی‌دونم چطور میشه یه وقت هایی ام تو دلم میگم کاش همسر قبلیش عاقل تر بود کنار هم خیلی میتونستن پیشرفت کنن 

خب حالا اینم بگم یکی از آشناهای ما شوهرش اهل کار نبود اصلا به قدری بدهی بالا آورد که به پول الان حداقل ۱۰ میلیاردمین میشه پدره هرچی داشت ونداشت فروخت ‌تموم شد همه ی زمین ها وباغها بازم طرف عبرت نکرد وسرکارنرفت به همون یارانه ویکم بیشتر قناعت می‌کرد خانمش اما دانشگاه رو تموم کرد کنارش زبان هم خوند رفت تو آموزشگاه ها تدریس یه پراید قدیمی خرید پول وامش رو هم خانم داد بعد تو یه خونه با سقف تیرکی زندگی میکردن که آب میچکید باز هم خانم رفت سر کار وام گرفت ‌خونه رو بازسازی کردن وسایل گرفتن والان اوضاع خونه زندگی ردیف شده دوتا هم دختر داشتن واینگونه اقاهم باز سرکار نمیری نهایت ماهی دوسه روز تفننی بنایی چیزی باشه ولی خب خانم میگفت ویژگی مثبت شوهرم رو ترجیح دادم به طلاق ‌خودم ساختم

البته اگه قدردانت نیست وکنار نداری ‌سرکار نرفتن بهت بی احترامی میکنه وموندنت بی ارزشه برات بشین دقیق فکر هاتو بکن وبه نظرم اگه آنقدر قدر نشناسه برو پی خودت وزندگیت

هر وقت یاد اونهمه مغازه ‌زمین وباغ میوفتم که خرج چک های بی محل شد غصه ام می‌گیرد سره هیچ ‌پوچ