شام کشیدم براش گفت خودتم بشین بخور تا ننشستم نخورذ بازم اروم شروع کرد حرف زدن جواب ندادم گفتم بزار بعد شام راجبش حرف میزنیم کف نه الان .. باز بحثمون شد ک بشقابو کوبیدم رو سفره و شکست و گریه رفتم اتاق ک صد بار گفتم این زهرمارو بزار کوفت کنیم تو الویتت باید ما باشیم تو چرا اون برات مهمه و خلاصه بحث دعوا .. بچه هام گریه . بعد ده دقه اومد بوسم کرد اوردم سر سفره و شام خوردیم و بعدش حرف زدیم
البته قاطی کردم گفتم من از روزای سخت و صفر بات بودم الان ک داریم به روزا خوب میرسیم تو از من فاصله میگیرب بقیه رو به من ترجیح میدی فردا هم میگه حدا سیم و میری یه یکی دیگه مگیری..عصبی بودم .. بعد ک اروم سدیم بعد شام خرف زدیم خودش گف ک فک میکنی معتاده؟. حقیقتش خودمو بش مشکوکم
گفت به فلان رفتارش ک رفت فلان جا مشکوکم شاید معتاد باشه گفتم والا من به زنشم حس خوبی ندارم گف چرا گفتم هیییچی ازش ندیدم فقط حس بد و منفی میگیرم همین تو هم خواهر برادرت نیس ک داری مقاومت میکنی یه دوست گذری گفت اره حق داری بوسم کرد و معذرت خواهی و گفت بخاطر فلان مسله خودم ناراخت و عصبی بودم .. و چشم دیگه قطع رابطه یا هر وقت خودت راضی بودی ماهی دو ماهی یبار اگه خاستن بیان جوابشون بدیم
به همسرت بگو برای من و تو که بچه داریم حفظ حریم خانواده در اولویت باید باشه .ما الان با این شرایط مصالح خانواده باید برامون مهم تر باشه تا لذت بردن لحظه ای .این آقا شوخه و به آدم خوش میگذره ولی تو ذهن من داره آلارم میده که رفت آمد با این خانواده به مصالح من و تو و بچه هامون نیست .بگو اگر من اشتباه فکر کرده باشم لذت همنشینی رو از دست دادیم ولی اگر درست فکر کرده باشم از نابودی زندگی خودمون و بچه هامون جلوگیری کردیم و عقل حکم میکنه احتیاط کنیم
با همسرت قرار بذار از این به بعد هیچ دوست جدیدی رو وارد حریم خانوادگی نمیکنید و نسبت به همین دوست هایی که دارید هم با احتیاط تر رفتار میکنید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز