2777
2789
عنوان

منصرفم میکنن از چادری شدن

| مشاهده متن کامل بحث + 995 بازدید | 109 پست
الان راضی هستید از انتخاب تون؟ نظرتون به من چیه که دودلم

من اره راضیم حرف اطرافیان نهایت دو سه ماه اولش باشه یا اگه خیلی فضول باشن ادامه پیدا می‌کنه 

عزیزم انتخاب با خودته 

از سر کردن و کنار گذاشتن اگه بترسی اصلا نمیتونی شروع کنی 

یه مدت بزار حرف هارم دایورت کن 😅❤️ ایشالا که موندگارت میشه

با چادر ارامش ندارید؟ چرا ؟من بیشتر میترسم بعدا پشیمون بشم

با چادر ارامش دارم دلیل سر کردنمم همینه

ولی خوب منم دلم میخواد مثل دخترای دیگه باشم

حالا نه بی حجابا

ولی کدوم دختریه که دلش کاپشن پف پفی و لباسای خوشگل

نخواد

کدوم دختریه که دلش نخواد‌ مثل هم سن و سالاش باشه تیکه نشنوه قضاوت نشه

ولی باز سرمم که نمیکنم یه جوریم

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

با چادر ارامش دارم دلیل سر کردنمم همینهولی خوب منم دلم میخواد مثل دخترای دیگه باشمحالا نه بی حجاباول ...

ادم از همینا میترسه 

درخواست دوستی ندین! قبول نمیکنم ...لطفا اقایون تو تاپیکم نظر نزارن 🙏🏻🙏🏻ممنون میشم 
ادم از همینا میترسه

دوراهی بدیه کاش خدا کمکمون کنه

جامعه هم تصور چندان خوبی نداره به چادریا

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
با چادر ارامش دارم دلیل سر کردنمم همینهولی خوب منم دلم میخواد مثل دخترای دیگه باشمحالا نه بی حجاباول ...

ولی خب لزوما هرکاری که بقیه انجام میدن که درست نیست ..‌

میتونید اجر و پاداشش رو سرچ کنید و بخونید 

درخواست دوستی ندین! قبول نمیکنم ...لطفا اقایون تو تاپیکم نظر نزارن 🙏🏻🙏🏻ممنون میشم 
دوراهی بدیه کاش خدا کمکمون کنهجامعه هم تصور چندان خوبی نداره به چادریا

ی شخصی میگفتن اگه ما بمیریم تنهای تنهاییم


بله میدونم اینکه ادم به روی خودش نیاره سخته 

درخواست دوستی ندین! قبول نمیکنم ...لطفا اقایون تو تاپیکم نظر نزارن 🙏🏻🙏🏻ممنون میشم 
ولی خب لزوما هرکاری که بقیه انجام میدن که درست نیست ..‌میتونید اجر و پاداشش رو سرچ کنید و بخونید

اخه حس اینکه از بقیه جدا باشی و امل بدوننت

💔

بخدا سفر مجردی با دوستام رفتم شمال هیچکی چادری نبود

باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا

به منم خیلی میگفتن بذار زمین...

میگفتن مادر چادر نمیپوشه اونوقت دختر چرا میپوشه؟

هزار تا حرف شنیدم ولی اخرش پوشیدم

حس امنیتی که میده رو با هیچ چیز عوض نمیکنم

حتی باعث میشه طرز برخورد اقایون نسبت بهم محترمانه تر بشه

متاهل و متعهد💍💎در بند کسی باش که در بند حسین است💜فقط حیدر امیرالمومنین است 💚جمهوری اسلامی حرم است 🧡زنده باد مقاومت/مرگ بر اسرائیل / درود بر رزمندگان اسلام/سلام بر شهیدان💙شهید جمهورم...همیشه در قلب ملت خواهی ماند:)❣ کاربری پنجم و دارای 7 سال سابقه در نینی سایت😑✨من میتونم به هدفام برسم و امسال هم میرسم انشاالله 🙂♥آقایون لطفا قبل درخواست دوستی به مجموعه تاپیک های مرد هول نینی سایتی مراجعه کنید!😂

من ب اجبار مامانم چادری بودم  ک بالاخره تونستم از زیر اجبار در برم

 یه دختر به شدت احساسی و عاشق اگه فکر میکنی میتونی در این زمینه کمکم کنی دریغ نکن:) و هرجا حس کردی نیاز داری با یکی حرف بزنی میتونی روی من حساب کنی:)💚🕊 عاشق طراحی امیدوارم یه روزی بزرگترین طراح مد بشم و مزون خودمو بزنم و یه لباس ب تک تکتون میدمم🥹💕
سال 2025 هستیم دیگه آخه کسی فکر نکنم علاقه داسته باشه دو متر پارچه بکشه رو خودش

چه ربطی به سال داره؟


باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
چه ربطی به سال داره؟

مثلا اونایی که سرشون میکنن از عصر حجر اومدن؟


باز باران با ترانه   با گوهر های فراوان.  می خورد بر بام خانه  یادم آرد روز باران  گردش یک روز دیرین   خوب و شیرین   توی جنگل های گیلان   کودکی ده ساله بودم   نرم و نازک   چست و چابک   با دو پای کودکانه   می دویدم همچو آهو   می پریدم از سر جو   دور میگشتم ز خانه   می شنیدم از پرنده   از لب باد وزنده   داستان های نهانی   راز های زندگانی   برق چون شمشیر بران   پاره میکرد ابر ها را   تندر دیوانه غران   مشت میزد ابر ها را   جنگل از باد گریزان   چرخ ها میزد چو دریا   دانه های گرد باران   پهن میگشتند هرجا   بس گوارا بود باران   به چه زیبا بود باران   می شنیدم اندر این گوهر فشانی   رازهای جاودانی   بشنو از من کودک من   پیش چشم مرد فردا   زندگانی خواه تیره خواه روشن   هست زیبا   هست زیبا   هست زیبا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  11 ساعت پیش
توسط   domino18  |  10 ساعت پیش