امروزبه این اعتقاد پیدا کردم ک خدا واقعا وجود داره و معجزه میکنه ما دو ماهه از زندگیمون در اومدیم و اومدیم تهران خیلی سختی کشیدم این دو ماه برای من دو قرن گذشت امروز مدیر رستورانی ک کار میکردم و صاحب رستوران سر یه مسئله بیخودی از کار اخراجم کردن با گریه کلی چمدون و ساکمو جم کردم در بیام خیلی دل شکسته بودم فقط زار میزدم خدایا کجایی وجود داری منو میبینی بسم نیست نابود شدم؟
بین راه خونه خالم بودم ک مامانم پیام داد داداشم زنگ زده گریه و التماس ک دوماه رفتید میام دنبالتون برگردید🥲