نزدیک دوساله عروسی کردیم
میره سرکار میاد میخوابه غذا و چای میخوره باز گوشی بازی حتی شباهم دیر تر از من میخوابه حتی موقع خواب هم نمیاد باهم ی حرف بزنیم بغل کنیم
من خونه رو مرتب میکنم ارایش ملایم دارم لباس مرتب میپوشم ،منم کار میکنم تو یکی از لاین های ارایشگری حتی اگه هسته ام باشم خودمو خنده رو نشون میدم شاد نشون میدم چند بار اهنگ گذاشتم رقصیدم دیدم با ی لبخند فقط نگاه میکنه
سالگرد ازدواج / عقد/ولنتاین/ روز زن و.... نهایت ی شاخه گل
من اصلا کادو نمیخوام شاد باشه
عقد کردیم خونه خرید پول کم داشت من نصف طلاهانو دادم بعد عروسی فکر و ذکرش شد ماشین من با تمام وجود کار کردم جمع کردم نصف دیگشم طلاهامو دادم ماشینم تازه خریدیم الانم کل فکرش شده طلاهایی که دادمو بخره همش دوشیفت سر کار نمیدونم درکش کنم یا چی ....
منم انسانم شوهرای دیگه رو میبینم چجور شادن میرقصن و... منم لازم دارم
از صد درصد نهایت ۵ درصد تو زندگی شاد بوده
میشینم تو ماشین همش اهنگای رپ و غمگین و...
الان شاید بیایید بگید شکست عشقی خورده نمیدونم والا ماام سنتی ازدواج نکردیم