دارم دیوونه میشم من به چشام
اعتماد نداشتم به شوهرم داشتم چند شب پیش تو گوشیش اسکرین شات پیام دیدم اصل پیام هارو پاک کرده بود قسم خورد که فقط مشتریه و چون دختره راحت حرف میزده منم راحت بودم باز شب بعدش هم دیدم تا دیشب تونستم پیام های ک داده بودند رو برگردونم دنیا رو سرم آوار شد چندتا چتاشونو خوندم زدم زیر گریه گوشی رو ازم گرفت حتی محکم بهم سیلی زد 😭من خیلی دوسش داشتم هیچی براش کم نزاشتم از زیبایی هم چیزی کم ندارم از خودش سر ترم من چکار کنم با یه بچه تو شکمم نمیتونم به خانواده بگم بابام دق میکنه حتی صبح رفتم فرودگاه گفتم بره بدرم بابام عین کوه پشتمه نهایت فقه میخوره ولی اومد دنبالم نزاشت همش میگه غلط کردم اشتباه کردم هرکاری بگی میکنم ولی من دیگه باورش ندارم 😭 چرا با یه بچه تو شکمم اینکارم باهام کرد خیلی زود متوجه شدم شاید دوهفته بود باهم حرف میزدن و اون دختره یه شهر دیگس به رابطه جنسی نکشیده
دارم دیوونه میشم😭😭