خاطره از اولین باری ک پریود شدین

بازم منطقی نیست 

مادر من وقتی که ن ۱۳ سالم شد ۴۰ سالش بود و خب دورش خیلی با دوره مادرش فرق می‌کرد و می‌دونست خوب که این یه چیز طبیعی تو بدن زنه چرا باید همچین برخوردی رو باهام می‌کرد اصلاً مادرش بدترین مادرو روی زمین باید اینم روش مادرشو ادامه می‌داد می‌تونست این زنجیره رو قطع بکنه من که روح و روان منو نابود بکنه باورت نمیشه الان ۱۰ ساله ازدواج کردم و ۲۷ سالمه هر لحظه‌ای که پریود میشم حس اون روز اولو یادم میاد انقدر ناراحت می‌شم انقدر از نظر روانی بهم فشار میاد که اصلاً دلم می‌خواد بمیرم فقط 

واقعا ظلمه برای چیزی که طبیعت مونه سرافکنده بشیم نه یک آموزش درست حسابی ای نه استراحتی 

 جالبیش می‌دونی کجاست از کوتاهی قد می‌گفت در صورتی که من داییم خودش ۱۷۲ سه قدشه خاله‌های من همه ۱۵۵ دیگه بلندترین خاله من ۱۶۲ قدشه بعد من نمی‌دونم این ژنتیک انگار مثلاً یک چیز غیر عادی بود براش فکر می‌کرد مثلاً من اگر ۱۶ سالگی پریود بشم قدم ۱۷۰ میشه قد بلند میشم تو نگاه کن آخه به خودت به خواهرات به برادرات خب بچه تو هم مثل همینا میشه دیگه یه چیزی هست به اسم ژنتیک یه چیزی هست به اسم ارثیه خانوادگی

بعد بدیش این بود من اون موقع خیلی درد داشتم خیلی شدید به خاطر اینکه مامانم دعوام نکنه نرفتم بهش بگم که من درد دارم شب تا صبح نخوابیدم پلک روی هم نذاشتم فقط توی دستشویی بودم صبح که رفته بودم مدرسه همش چرت می‌زدم سرم محکم می‌خورد روی میز 

دقیقا ولی اونا انتظار دارن قوانین رو نقص کنند🤧🌷حداقل اگر مارو دکتر میبردند یه حرفی😶🤍

بعدها که عقد کردم و ازدواج کردم شوهرم خیلی هوامو داره یعنی اگر یک خار به پام بره دنیا رو به آتیش می‌کشه خیلی دوسم داره بعد جالبه بعد از اینکه من عقد کردم مادرم ادعای فرزند دوستی اش  شد تو هر لحظه هر ثانیه سعی می‌کنه بهم محبت کنه ولی یه روز تو تنهایی بهش گفتم مامان من اصلاً باورم نمی‌شه تو منو دوست داشته باشی تو اگر منو دوست داری اگر بهم الان احترام می‌ذاری به خاطر اینه که شوهرم خیلی منو دوست داره وگرنه تو همون مادری هستی که من وقتی پریود شدم دنیا رو به کام من زهرمار کردی تا چند ماه برگشت گفت یعنی شوهرت از منی که مادرتم به دنیا آوردمت بیشتر دوست داره گفتم آره 

مرسی عزیزم 

یعنی همیشه میگم من چه کار خوبی کرده بودم که پاداشش شده ازدواج کردن با همچین آدمی.همه نداشته هامو جبران کرد برام اصلاً یادم نمیره سنگ کلیه گرفته بودم بعد درد داشتم توی بیمارستان خیلی ترسیده بودم تجربه نداشتم تو خودم تو اطرافیان پا به پای من گریه می‌کرد هر شب منو می‌برد بیرون تا راه بریم سنگ کلیه من تکون بخوره و دفع بشه هر چیزی که از دور آشنا اینترنت می‌خوند می‌فهمید که برای دفع سنگ کلیه خوبه برام تهیه می‌کرد اونجا فهمیدم چقدر دوست داشتنه یه آدم می‌تونه واقعی باشه یا هر وقت که پریود میشم اکی که دوست دارم برام می‌خره می‌بره منو توی شهر می‌چرخونه کارای خونه رو انجام میده که من بتونم استراحت کنم یه بار خیلی دلم گرفته بود این چیزایی که الان برای شما گفتم بهش گفتم  مامانم باهام این کارو کرد کلی برام گریه کرد همشون گفت چطور تونست این کارو باهات بکنه 

نیمه شعبان بود 13سالم بود از بیرون رسیدیم خونه رفتم دستشویی دیدم لباس زیرم لکه داره اومدم به مامانم گفتم فکر کنم من پریود شدم مامانمم دید و تایید کرد و بهم نوار و اینا داد و تا من عوض کنم به بابام گفت بابامم داداشامو صدا زد اومدن منم اومدم بابام گفت از امروز خواهرتون وارد دوره جدید زندگیش شده پریود شده و درباره پریودی باهاشون صحبت کرد و بعدشم گفت از این به بعد ماهی یک بار براش این اتفاق میوفته ازتون انتظار دارم تو این یک هفته بیشتر مراقب خواهرتون باشین و تو کارا بیشتر کمکش کنین...از بس از دوستام شنیده بودم که ماماناشون همه چیو مخفی میکنن از همه و دختراشونو خفت میدن وقتی دیدم بابام اینقدر روشن فکرانه برخورد کرد زدم زیر گریه و شد یکی از بهترین خاطرات زندگیم.