دوهفتس ازدواج کردیم
ی پسر معمولی نیس خیلی شیطونه
نمیتونم واقعا کنترلش کنم شبا گریه می کنه تاصبح روزاهم فضولی
میخام بهمین خاطر جدا بشم
زندگیم همچیش خوبه الا این بچه
از قضاوت دور و اطرافیان به عنوان نامادری بگیر تا اذیت شدن خودم
شوهرم رو خیلی دوست دارم
اول بچه رو قبول نکرده بودم بعد گفتم روزا با من شبا با مادر شوهرم چون خونمون باهمه من بالا میشینم ولی الان مادر شوهرم کلا بچه رو گذاشته واسه من
اومدم خونه مامانم امروز میخام امشب نرم بنظرتون چیکار کنم