حس میکنم خانوادمون داره از هم میپاشه

سلام 

دیشب یه بحثی پیش اومد بین مامان و بابام ، تو اتاقم بودم و داشتم درس میخوندم ولی صداشون میومد و یه چیزایی شنیدم.

انگار که مامانم به خیانت بابام مشکوک شده ، شماره دیگه تو گوشیش بهش زنگ زده البته بابام میس کال اون شماره رو پاک کرده بوده ولی مامانم بازم دیده. خود مامانم بهش زنگ زده و فهمیده طرف ایرانیه (چون شمارش ایرانی نبوده) و انگار عکس پروفایل و ایناشم دیده یه زن نیمه برهنه بوده.

بابامم میگفت که این بارها پیش اومده واسه خودتم (شماره های خارجی که زنگ میزنن و یمدت میگفتن هکرن) و دلیل اینکه پاک کردم هم این بوده که تو مشکوک نشی و این جوری نری رو اعصابم

این که بابام بهش زنگ زده یا فقط میس کال بوده رو نمیدونم ولی حدس میزنم فقط میس کال باشه ، بعدش بحثشون به جاهای دیگه کشید اینکه سرد شدن پیش دکترم رفتن دارو هم گرفتن جواب نداشته و مامانم مدام میگفت بابام کم کاری میکنه..

بنظرتون این زندگی تموم شدست؟

اصلا دلم نمیخواد تو این سن بچه طلاق بشم

فردا هم امتحان دارم از دیشب ذهنم درگیر اینه هیچی نتونستم بخونم