لباس عوض میکرد دستشو بالا میاورد کلا روزی دوبار کتفش در میرفت انقدر که دیگه خودش یاد گرفته بود جا مینداخت
دوسال پیش رفت عمل کرد پروتز گذاشت درست شد
سعی کردم که بمانی و بریدی به درک/کارمان را به غم و رنج کشیدی به درک/به جهنم که از این خانه فراری شده ای/عاشقت بودم و هرگز نشنیدی به درک/میوه کال غزل بودمو از بخت بدم/تو مرا هرگز از آن شاخه نچیدی به درک/فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست/جنس پا خورده بازار خریدی به درک/عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد/میکشی از ته دل آه بزرگی به درک