بعد بچش کوچیکه تازه یکم حرف میزنه و من واقعا دوستش دارم میدونم بچست و متوجه نیست و شیطونی میکنه ولی موضوعی که هست هر کار میکنه بچش یعنی این بچه بره گلدونم برداره ببینه داره میفته هم مادرش هیچی نمیگه من وسایلا رو میز جمع میکنم بعد میره سراغ گلا خاکش میریزه زمین برگاش میکنه ولی مامانش میبینه ولی باز به روش نمیاره نمیگم دعواش کنه ولی بالاخره یه حرکتی بزنه سرش گرم کنه منم روم نمیشه چیزی بگم چی بگم که هم نریزه هم ناراحت نشه
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰
جاریمو بعد مدتها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳
پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم میخوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉
اره انقدی که برادر زاده ،عمه رو میخوادعمه برادرزاده رو نمیخوادیه شب انقد دلم برا عمه ام تنگ شده بود ...
وااای نه همه ی عمه ها اینحوری نیستن
من میمیرم برا بچه داداشم همسایمون هم هستن هر روز میارمش خونمون کمتر از ۲سالشه
چشم و چراغ خونمونه
ولی وقتی با مامان و باباش میاد خونمون مقداری اذیت میکنه و نمیشه چیزی گفت وقتی تنها باشه کنترلش راحت تره
«رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» خدایا من از تو معجزه ای میخواهم،معجزه ای بزرگ،معجزه ای در حدخدا بودنت،تو خود بهتر میدانی،معجزه ای که اشک شوقم را جاری کند🙏☺️
به بچه م فکرمیکنم،به حس بارداری ، حس شیر دادن به یه تیکه از وجودخودت و عشقت ، حس نفس کشیدن های ریز ریزش تو بغلم خیلی اوقات تو درونم حمل میکنم . با خودم میگم خدایا میشه من بچه خودم رو ببینم! 🌷 دوستان گلم این امضای من بود سالها ...بعد معجزه خدا رو دیدم دلتون خواست سر بزنید به تاپیک خاطره زایمانم ...امیدوارم خدا به هر کس دلش میخواد به حکمت و مصلحت خودش ببخشه...🥰