یه آهنگ هست ستار می خونه
بوی موهات زیر بارون
بوی گندم زار نمناک
بوی سبزه زار خیس
بوی خیس تن خاک
جاده های مهربونی
رگای آبی دستات
غم بارون غروب
ته چشمات تو صدات.....
خیلی بد بود اون لحظه با اتوبوس داشتم میرفتم شهرمون پدرم فوت شده بود ،بارون میومد تو جاده ،اتوبوس هم راننده این آهنگ گذاشت ،یادم افتاد دقیقا همون روز هفت سال پیش خونمون با بابام تنها بودم اون آهنگ گذاشته بود جم موزیک گفت امروز چندمه گفتم هفتم فلان ماه گفت چه روز غم انگیزیه این آهنگ هم خیلی غم انگیزه ،گفتم شبکه عوض کنم گفت نه ولش کن گوش کنم بعد خودش هم آروم باهاش خوند .بعد هفت سال بعدش دقیقا همون روز وهمون ماه سال فوت کرد و راننده اتوبوس هم بارها اون آهنگ گذاشت تا رسیدیم شهرمون و من بدون اینکه بخوام سیزده ساعت گریه کردم با اینکه خشکی قرینه شدید داشتم 😓