بی حیاترین تا الان تعلق میگیره به خانمی تقریبا بیست ساله که اومده بود امپول بزنه اینقد تو راهروها میخندید و میگفت من میترسم با عشوه
سالن انتظار هم پررررر از آقا و خانم
رفت اتاق تزریقات اینقد صدای خنده اش میومد که آدم چندشش میشد ببخشید مث خنده ای که از سر لذت و خوشیه ...حالم بد شد