صربان قلبم رفته بالا
دستام داره میلرزه
نفسام منظم نیس
از دست مامانم عصبیم
مامانش و خواهرش از این ویروس جدیده گرفتن حالشون خوش نیس
اون زنگ زده برامون لیمو شیرین و شلغم بهر اینم رفته براشون لیموشیرین و شلغم برده ، مطمئنم رفته تو خونشون
خودشم قندش بالاس مریص بشه به این راحتی خوب نمیشه
۲۰۰۰بار بهش گقتم نرو پیششون
باز رفته پیشه
بخدا اگه پاش بیفته خودشو منو تیکه تیکه میکنه میزاره جلو مادر و حواهرش
صبح بلند شده قرص سرماخوردگی میخوره
من نگران خودشم وگرنه خودم به درک
صبح بلند شده قرص سرماخوردگی میخوره
دیگا حالم داره از این مهربون بودنش بهم میخوره
تو هقته یه جمعه نمیتونیم برا خودمون باشیم ، هررررررجا بریم مادرو خواهر مجردشو میاره با ما
هر تفریح خانوادگی بچینم اونام باید حضور داشته باشن
هرجا بریم اونام باید باشن
هرهفتهههههههه باید یه چیزی درست کینم بدیم اونا کوفت کنن
بعد ایکاش آدم باشن
فقط صرر دارن
وقتایی که کار داشته باشن یاد ننه من میفتن
خوش خوشانشون اون یکی دای ها و خاله هام
خسته شدممممممممممممم
شیطونه میگه زنگ بزنم هرجی از دهنم در میاد به اون دوتا بگم ، قطع رابطه کنیم راحت بشیم
از دوشنبه هم امتحانام شروع میشه ، پشت سره همه ، باید یخونم
تا دیروز خوندم. الانم عصبیم، وقتایی که دهنم درگیر باشه نمیتونم یمونم خونه ، اگه یمونمم نمیتونم درس بخونم
حالم اصن خوب نیس
چه کنممممممم