وای بعضی وقتا دلمون لک میزنه برا خونشون . گاهی ی چیزا میشه ادم میشه مث تو
ولی در کل هر کی زندگی خودشو داره و هر زندگی مشکلات خودشو.
عزیزم منم اون سری ک هونه بابام بودم ی اتفاقای افتاد گفتم نمیرم دیگه بعداز ۴ ماه حالا اومدم . هم بچم خیلی بهونشونو میگرفت هم کار داشتم شهرستان .
تو ی اتاقی بخواب ازین ب بعد ک سکوتش بیشتره . نمیشه توقع داشته باشی زندگیشونو نکنن بخاطر شما .
اونام بچه بودن دگه