مادر شوهر یزدیم میگفت کف کفش پسرمو از بیرون اومد بشور

اسی مگه با مادرشوهر یه جا زندگی میکردی

اون بچیزی میگفت الکی میگفتی باشه و انجام نمی‌دادی

من هم درگیر  فرهنگ این قوم هستم.عجیب غیررقابل تغییرن.انگار رسمشون آیه ی قرآنه باید اجرا بشه.

البته فقط خم از طرف عروس باید اجرا بشه.واقعا دودسته هستن.یه خوبن یا دیگه خیلی عجیب.

از خسیس بونشونم دیگه نگم که پیر شدم.۱۵ ساله ازدواج کردم یه بار شوهرم پول بهم نداده به هیچ صراطی خم مستقیم نیست

عه،چه تفاهمی،اگر یزدی نبود میگفتم دوقلوی مادرشوهر منه،ما هم یک سال و نیم شهر اونا زندگی کردیم،وقت و بی وقت می اومد،باور کن دیگه انقد ذله شده بودم،دست دخترمو می‌گرفتم ما زودتر می‌رفتیم خونه ی اونا😄،ماشالا تو همه چی ام نظر میداد،پتو ها رو خودت بشور،بالش ها رو بریز بیرون الیافشو تمیز کن،اوووووف بخوام بگم یه کتابه،شوهرم یه فرصت مطالعاتی گرفته بود آلمان،من و دخترمم رفتیم یه سر بهش زدیم،مادرمم ۳۰۰۰یورو بهم پول داد گفت چیزی خواستی بخر،حالا این همه جا می‌نشست میگفت پسر من اینو برد خارج چرخوند،تو خوابشم نمیدید پاش باز شه اونجا و.....

اسی جان تو کارت اشتباه نبوده اشتباه موندن توی اون شرایط بوده که خدارو شکر نموندی ببینی اونایی که مثل تو یه عمر فقط با درس وکتاب سروکار داشتن همه کارهاشون روی همدلی وادب وسازشه چون وقتی برای جنگیدن ومواجهه با آدمهای عجیب بود نداشته اند همینکه از روی  قوانین واقعی اسلام و جامعه تونستی حق رو تشخیص بدی خودتو نجات بدی یعنی واقعا عالیه اصلا از دست خودت ناراحت نباش تو بهترین خودت بودی خدا اون زن عقده ای کلاه.  بردار وپسرهای لوس نامردش رو لعنت کنه گور باباشون که اینطور زخمیت کردن به چشم تجربه نگاه کن هوای بچه هارو زندگی آیندتو داشته باش درضمن بهتره یه تراپی چیزی برای فراموش کردن این تجربه ی تلخ بری تا آروم بشی

یعنی پسرش تو این سه سال ندیده؟ 

ما با فرهنگهای زیادی ارتباط داریم ولی این همشهریان خیلی خیلی متفاوتند.خکش به حالت اسی تونستی خودتو راحت کنی

خیر. نه پسر نه نوه. شوهرم ازش بیاره. پارسال شهادت حضرت زهرا گفتم برو دیدنش، نرفت، البته بگما قبل ازاونم قهرواشتی بودیم همش من اصرارمیکردم که آشتی کنیم، الانم شنیدم دختربزرگشو دامادشم باهاش کات کردن. ازبس...... اخلاقه.