2777
2789
عنوان

پدرومادرم دارن نتیجه کاراشونو میبنن

| مشاهده متن کامل بحث + 337 بازدید | 30 پست

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

مامان منم خیلی انرژی منفیه خصوصا بعد ازدواج آسیب هاش رو دیدم همش ادای مامانی فدا شده رو در میاره همم ...

همین اخلاقا و مادر من داره تازه این خانوم فک میکنه بهترین ادم دنیاس چون حجاب میکنا و نماز میخونه !!!!!

گلم چند سالته ؟ دقیقا میفهمم چه اوضاعی داری مشابهش رو دیدم . میدونم شاید بگی حال بدم دست خودم نیست منم خیلی وقتا همینو گفتم و الان که ۳۸ سال دارم به هیچی و هیچ جا نرسیدم . ولی دیدم آدمی رو که هیچ نفرین و ناراحتی ای رو به خودش نگرفته و با تلقین خوب به خودش تونسته درس بخونه و کاره ای بشه برا خودش و مستقل بشه و بکنه از خانواده ش ‌. ازدواج اگه ازدواج درستی باشه میتونه راه نجاتی باشه برات ولی مستقل شدن هم خیلی خوبه . 

همین اخلاقا و مادر من داره تازه این خانوم فک میکنه بهترین ادم دنیاس چون حجاب میکنا و نماز میخونه !!! ...

مامان منم خیلی خودش متشکره 

مدام مگیه من نباشم کسی شما رو تحمل نمیکنه 

بیشتر بابت این دلم براش میسوزه که خودش رو بیشتر از همه اذیت میکنه

هرگز از چیزی لذت نمی‌بره، مثلا مهمونی میگیره، انقدر غر میزنه که به همه مون زهرمار میکنه، میریم خونه مامان بزرگم نرسیده غر میزنه که پاشید برگردیم

یکبار ی میز غذا رو درست نچیده

یکبار صبح بدون غر و لند ما از خواب بیدار نشدیم

ی روز نبوده که به من سرکوفت نزنه 

من هر لباسی بپوشم (بلند کوتاه گشاد تنگ) میگه این چیه پوشیدی زشته 

هرگز حس دوست داشته شدن ازش نگرفتم برای همین خودم دوست ندارم بچه داشته باشم چون هیچ حس خوبی از مادری ندارم

من تحصیلاتم خوبه، شغلم خوبه، درآمدم خوبه، زندگی مشترک خوبه اما پر از آسیبایی هستم که مامانم برام به ارمغان گذاشته 

دقیقا مادرمنم پشت بچه هاش نیست..همیشه بین بچه هاش وغریبه ها،بچه هاشو مقصر میدونه

مامان من حتی توو جمع خودمون هم، خودش رو جدا میدونه 

همیشه ما بچه ها و بابام رو میذاره توو ی تیم و کلی بهمون توهین میکنه که اخلاق نداریم، شهور ندارید و... خودش میشه آدم خوب ماجرا که من خوبم شما رو تحمل میکنم، من صبورم همه از من تعریف میکنن و... 

ی وقتایی واقعا دلم برا بابام میسوزه 

جالبه که من همیشه فک میکردم بابام منو تحقیر میکنه بعد کلی مشاوره متوجه شدم ریشه همه این مشکلات مامانمه منتهی بابام رو مینداخته وسط که بی مسئولیتی خودش رو پوشش بده 

عزیزم خیلیاشو مامان منم داره 🤦‍♀️

من وقتایی که خونه مامان میرم، غذا میپزم و میز میچینم و... کاملا برق خوشحالی رو توو چشم بابا و داداشم میبینم انقدر که مامانم موقع غذا دوتا بشقاب میذاره و میگه مریضم همینم که پختم پاهام درد گرفته و.... ، آدم سر میز غذا کوفت بخوره خوشحال تره 

اینا دیگه خیای چیزای ساده اییه که ما از مامانمون نداریم 

دیگه مهر و محبت و... که اصلا نیست 

مامان من حتی توو جمع خودمون هم، خودش رو جدا میدونه همیشه ما بچه ها و بابام رو میذاره توو ی تیم و کلی ...

منم وقتی بچه بودم همیشه پدرم رو مقصر پیشرفت نکردن خانواده میدونستم..ولی الان به این نتیجه رسیدم که مادرم باعث پسرفت ماشد..به سدت هم ناشکره..فقط دیگرون به چشمش میاد..

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  13 ساعت پیش
توسط   domino18  |  12 ساعت پیش