الان نه ها حدودا از یک ماه پیش
من دو سه سالیه متاهل شدم ازدواجم با همسرم سنتی بود اوایل زیاد دوسش نداشتم بعد هی محبت کرد بهش علاقمند شدم ولی بعد کم کم خودش باز خراب کرد با دعواها و مستقل نبودنش و... الان هم نه میتونم بگم عاشقشم نه ازش متنفرم در کل زندگی معمولی در کنار هم میگذرونیم
ولی تا الان نه اون به من نه من به اون خیانت نکردیم
شرایط همسرم هم معمولیه ولی وابسته به خانوادشه و مستقل نیست و بد دله و وسواس اینا مشکلاتیه که داره
زیاد هم حاضر نیست خودشو تغییر بده
قبل ازدواج یه پسری بود از فامیلای همسایمون چندین بار منو دیده بود زیاد نگاه میکرد لبخند میزد و ....
چندین بار هم از زبون همسایه و ... شنیدم پسره از من خوشش میاد ولی پا پیش نزاشت
حالا یک ماه پیش نمیدونم پسره از کجا شمارمو پیدا کرده بود پیام داده بود اول ناشناس بعد خودشو معرفی کرد
هی میگفت عاشقتم جدا شو پاپیش میزارم
خانوادم اصرار دارن ازدواج کنم و.....
منم بلاکش کردم دوباره چند روز بعدش با یه شماره دیگه پیام داد و همین حرفا و بازم بلاکش کردم
بعد دو هفته پیش که رفته بودم خونه مامانم بعد تنها خواستم برم مغازه تو راه جلومو گرفت میخواست حرف بزنه
منم بخاطر اینوه کسی نبینه و ... کلی التماسش کردم بره و اونم نتونست حرف بزنه رفت
بعد دو روز پیش از همسایه شنیدم که میگفت مادر پسره اصرار داره که پسره زن بگیره ولی پسره همش میگه نه من دختری رو دوست داره فعلا شرایط ازدواج نداره داشت خبر میدم
باز غروب پیام داده میگه فقط جداشو بقیش با من
فعلا بلاکش نکردم
شرایط پسره و... بهتر از شوهرمه
و حس میکنم خیلی بیشتر از شوهرم دوسم داره و اخلاقش بهتر باشه
پسره سال آخر یه رشته خیلی خوب تو یکی از بهترین دانشگاه هاست
خودش ماشین خریده
پدرش واسش خونه و مغازه گرفته
قیافش هم خوبه
نظرتون چیه چیکار کنم من قصدم به هیچ وجه خیانت نیست
ولی از دست شوهرمم خسته شدم تاپیک هامو نگاه کنید میفهمید
خانوادم هم نمیزارن جدا بشم