گفتی معامله امروز صبح ازخواب پاشدم گفتم خدایا باهات معامله میکنم از امروز به بعد دیکع با پسرم رفتارم خوب میشخ چه فایده زدم زیرقولم.من احتیاج به روانپزشک دارم اما از اینکه بخام قرص بخورم بهش معتاد بشم همش فرار میکنم که نرم
ببین حتما حتما دکتر برو اما فردا صبح برو هم امپرازل بگیر هم فاموتیدین ۴۰
به چه علت دارو خورد.باورت میکشه خودمو کلا کنار گذاشتم یادم نمیاد کی ارایش کردم حالم از صورتم بهم میخوره پر لک شده کدر و‌خشک.از بیفکریای شوهرم که همش قرض بالا میاره همش پسرفت.دیگه انگیزع چیزی ندارم الانم دارم با گریه تایپ میکتم روحی خیلی داغونم دلم برا پسرم کبابع
ماجرای خواهرمن مفصله، پدرومادرم اعتیاد دارن خودش هم مجرده و هزاران فکر و خیال 😔
عزیزم شوهرت هرچقدر از دیگران عقب باشه هرچقدر بد باشه و هرچقدر ادم بیخیالی باشه دلیلی نمیشه تو نابود بشی،خودت را بیشتر دوست داشته باش، عاشق پسرت و خدا باش، با تمام توانت سعی کن خودت را حفظ کنی ...
برای بهترشدن حالت تا میتونی تلاش کن ، هیچکس مثل خودت نمیتونه حالتو خوب کنه .
رو اعصابم انگار کنترلی ندارم یهو بهم میریزو عصبی میشم زیاد بعدش عذاب وجدان میگیرم.کاش اروم بودم چون عصبانیتم داره بلا سرم میارع.از خواب با کمر درد و درد پشت بیدار شذم نمیدونم چه دردیه که میزنه پشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
48 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز