خانوما ...
مادر بزرگم ماشالله ۸.. ۹ تا بچه داره
و تعداد زیادی نوه...
من نمیدونم چرا بین اینهمه نوه فقط بمن گیر میده!!!
اقا من ادم درونگراییم زیاد تو دورهمی ها نمیرم بیشتر اوقات خونم.
کم حرفو خجالتیم.
مهمونی که میشه دلم نمیکشه برم.
یبار عروسی پسر داییم بود همه فامیلا از یه هفته قبل میرفتن خونه دایی و میرقصیدن...... مامانبزرگم با مامانم دعوا میگرفت. چرا این دختره نمیاد.. مامانم میگفت بابا روز عروسی میادد
فقط با مامانم جروبحث میکنه دخترت ادم نیست
چند بار تو روی خودم گفته تو عقب مونده ای تو لالی.........
من احترام موهای سفیدشو نگه داشتم هیچ نگفتم
....
امروز تولد دختر خالم بود نرفتم.... باز دوباره با مامانم دعوا گرفته با حالت طلبکارانه چرا دخترت نیومد.. و هزار بدو بیراه
حالم خوب نبود نرفتم زور که نیست...
بین ۲۰ تا نوه فقط بمن گیر میده........ با زبان خوش باهاش حرف میزنی حالیش نمیشه با زبان بد میگی بازم حالیش نیست
خسته شدم از دستش عین ادم های روانی به من گیر داده.....
خودم کم دردسر دارم اینم هی پارازیت میده رو مخه.
.
بگید چبکارش کنم؟؟؟
خیلی بی ادبانه بامن حرف میزنه.. مثلا یهو میگه تو لال هستی تو عقب مانده ای.....
چی بگم بهش ؟ که احترامشم نگه داشته بشه