من خودم چند شب پیش پسرخالم داشت تعریف میکرد یه عروسی که رفته بودیم تو بخش مردونه پسرخاله مو عموهامو پدرمو داییام پسر عمه هامو شوهر عمم پیش هم بودن شام که اوردن عموم گفته عه چرا ماست نیست به پسر عمم پول داده گفته بدو سریع از اون وره خیابون یه ماست بخر بیار🤣🤣🤣
میشه تاپیک آخرم گزارش بزنید پاک بشه
همیشه ناراضی بودم از ارایشم
دیگه ارایشگا نمیرم خودم ارایش میکنم
آخرین بار عروسی خودم بود /=
غیر اون حداقل ده ساله عروسی ای نبوده
بچه بودم نامزدی دختر داییم بود اسمش راضیه اس و ی خاله دارم لباس راضیه رو پوشیده بود🤣🤣🤣 بعد ماره شد پیش همه داد زدم وااای راضیه میکشتت لباسشو پاره کردی خالن رفت دیگ نیومد😂😂😂😂
عروسی خودم صبر نکردیم تا دیسی که برامون تزئین کردن و بیارن .. گرسنه بودیم نشستیم روی میز vip در کنار خانواده میل کردیم 😁😁
تو عروسی خواهر عروس به خاطر بچه اش که با بچه یکی از مهمونا دعوا افتاده بودن با ی خانمی دعواش شد کتک کاری سر شام دیس و قاشق پرت میکردن
نصفیا ترسیدن شام نخوردن رفتن.خواهرای عروس ریخته بودن رو زنه انگشت میکردن داخلش جدی میگم
تابستون عروسی پسر عمم بود ۲ شبانه با کفش پاشنه بلند رقصیدم آخر عروسی پاهام تاول زده بود وحشتناک کارم به دکتر کشید از اون به بعد هیچ وقت کفش پاشنه بلند نپوشیدم😂🤕💔
شب عروسیم طبقه بالای خونه پدرشوهرم مردونه بود که البته قرار بود خونه ما هم باشه بعد رفتن همه همسرم اومد لباس منو دربیاره که عوض کنم نیمه لخت برادرشوهرم درو باز کرد اومد تو تا مارو دید فوری برگشت رفت 😂 من آب شدم از خجالت شوهرمم رفت باهاش دعوا کرد که چرا یهو میای تو گفت به خدا حواسم نبود از بس امروز هی اومدیم اونجا و رفتیم
مادر داماد سر لج بازی سرتاپا سیاه پوشید و با اخم نشسته بود ،هر کس بهش تبریک می گفت داد می زد یه وضع بود آبروی پسرش برد هرچی التماس می کردند آروم تر بدتر می کرد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز