برای هزارمین بار با شوهرم دعوام شد

بعد من گفتم میای خونه منم هستم بسه گوشی بیا با هم حرف بزنیم دو‌کلمه بعد‌برو‌تو‌گوشی یهو شروع کرد خوبه خودت دو دقیق گوشیو گراشتی کنار حالا منو نصیحت میکنی

برو اینستا تو بیار ببین امروز چقد انلاین بودی 

هر کاری واست کردم حرومت بشه و….

گفتم منکه نگفتم گوشی دستم نیست میگم پیش همیم یکن وقت بگذرونیم دیدم حرف حالیش نمیشه گفت باشه تو بزنامه های گوشیتو پاک کن منم پاک میکنم

دارم تند تند مینویسم بخدا

اونوقت برگشته به من‌میگه تو خودت شلا چجوری هستی مگه(منظورش موقع خوابه )گفت من ی فیلم میزارم تو‌سر میکنی تو گوشیت گفتم بابا اونموقع رو ول کن اونموقع دیگه واقعا تایم استراحته تو فیلم میبینی بعدش میخوابی یا منم یه چرخ تو گوشیم کیزنم میزارم کنار من میگم از سر کار میای من ذوق دیدنتو دارم یکم‌محبت داشته باش بعد هر کار دلت خواست بکن

کینه ای عقده ای میگه باشه پس نوبت تو هم میشه ک سرت تو‌گوشی باشه گفتم مگه لجولجبازیه من دارم مشکلمو میگم خلاصه ک گیر یه نفهم افتادم

چایی درست کردم اوردم گوشیو گذاشته کنار بعدش مثل خرررس خوابیده

الانم مثلا من خوشحالم ک داریم وقت میگذرونیم

به جا اینکه به حرفم حتی الکی هم شده گوش کنه فک میکنه رقیب همیم 

الانم ک کپه اش رو گذاشت الان ساعت خوابه؟من چ‌غلطی بکنم