من امروز مریض بودم خونه ی مادر شوهرم بودیم
مادرشوهرم گفت نهار میذارم برین دکتر بیایین
ماهم بادهمسرم رفتیم دکتر و امپول اینا زد بعد گفت بیا بریم برات کباب بخرم شبشم دعوا کرده بودیم میخواست از دلم دربیاره رفتیم خوردیم از اونجا هم گفتم یه سر به مدرسه دخترم بزنم یه لقمه هم برای دخترم برداشتم از کباب رفتیم مدرسش درسشو پرسیدم بعد اون لقمه رو دادم خورد
رفتیم خونه مادرشوهرم شوهرم گفت تابلو نکنی بیرون غذاخوردیم زشته(اینم بگم بیرون غذا خوردن تو خانواده ی شوهر یعنی پولو حروم کردن میگن. پول اونو بدین مرغ بخرین یا گوشت بیارین اینجا همگی بپزیم بخوریم این مدلن)
بعد اومدیم نهارم خوردیم شوهرم کم خورد ولی من خوردم
دخترم از مدرسه اومد ۷ سالشه گفت مامان کبابو تو خونه درست کردین خیلی خوشمزه بود از خجالت اب شدم رفتم زمین الان همشون تو قیافن😱😱😭😭😭😭