به خاطر عمش عجب بحثی شده

سلام من و نامزدم بعد۶سال سختی تازه خانواده ها اوکی شدن،دیشب عمش‌مهمونی‌دعوتشون کرده بود منم بهش گفتم بعد اینهمه سال مهمونی رفتین حتمن ب این خاطر که خواسته آمار کاراتونو بگیره بوده بعدش گفت افکارت منفیه چرا فکر میکنی همه مثل خودتون با نقشه پیش میرن همه که مثل شما نیستن و من از این حرفش واقعااااا حالم گرفته شد هیچی نگفتم و رفتم بعدش دوباره زنگ زد رفتم گفت چیه گفتم هیچی نقشه ای نداشتم رفتم ببینم امشب چ نقشه ای کشیدم برات اخه ما اینجوریم اونم گفت باتو نبودم گفتم پس با کی بودی دقیقن گفتی با خانوادت ک اینهمه عذابمون دادن گفتم غلط کردی ب خاطر عمت ب خانواده من توهین میکنی اونم گفت توم غلط کردی پس ب عمه من توهین کردی منم از دیشب دیگه محلش ندادم و باهاش قهر کردم زنگم زدم بهش اما محلش ندادم گفت اگه ب این کاراته زنگ نزن تمومش کنیم گفتم با تو نبودم و اصلا دوست ندارم تمومش کنم ولی این هی قهر کردنت داره دیوونم میکنه هی قهر کنی ک نمیشه زندگی کرد نمیدونم چیکار کنم محلش بدم یا ندم دوست ندارم رابطمونو الکی تموم کنم اما نمیدونم واقعن موندم شما بودین چیکار میکردین