فقط شوهرت باید باهاشون جدی رفتار کنه
تو یه گوشه در کن یه گوش درباره اونا میخوان تورو بچزونن
ب هدفشون رسیدن
خیلی ریلکس با نیش خند و مسخره بگو آره حق باشماست اصن من دعا گرفتم
دهنشون بسته میشه
کاش میتونستم باورم نمیشه همچنین حرفی واسم درست کردن قلبم یخ زد کلا چیزی که یک صدم درصد هیچوقت نه دنبالش بودم بهش فکر کرده بودم نه اعتقادی دارم خیلی سخته الان همش دعا میکنم مشکلی واسشون پیش نیاد چیزیشون نشه بگن تقصیره منه من جادوکردم
اصلا نمیفهمم چرا مگه من جز خوبی چیکار کردم که انقدر به من گیر داده ومبخواد زندگیمو خراب کنه میخواد خانوادش با من بد بشن دوسدارم بفهمم به چی حسادت میکنه
مادرشوهر وبرادر شوهرم منو دوست داشتن انقدرررر راجع به من بهشون بد گفت بدگفت باهام بد بشن
عریزم ول کن شوهر سابق من رفت همه جارو پر کردن ک زن من پسربازه و...
روز طلاق هم گفت زنم از یه نفردیگع حامله بوده و سقط کرده
گفت مادر زنم بهم چشم داشته
ولی این حرفارو می‌زد من بیشتر ذوق میکردم چون باعث آبروی ماشد الان آبروی خودش رفته
همه مارونیشناسن حرفاشو می‌شنیدند و باور نمیکردن
هرکسی پست سر کسی حرف بزنه خودشو خراب میکنه اینو یادت باشه
اتفاقا باید خوشحال باشی چون خدا جوابشونو میده فقط نباید نقطه ضعف نشون بدی
زیاد رفت و آمد نکن کار هم نکن
سلام عزیزم با خدا باش روزی هزار بار خدا رو شکر کن شوهر فهمیده ای داری فعلا سکوت کن و تلخی خونواده شوهرت رو به شیرینی و محبت شوهرت ببخش ببخش وام فراموش نکن اتفاقا دوست من یه همچنین مشکلی براش پیش اومد البته با جاریست اینم رفت امامزاده و دو رکعت نماز خواند و بعد شوهرش رفت پیش خونواده اش و گفت من باید بفهمم این دعانویس کیه ازش شکایت میکنم اونا هم انکار ولی شوهر دست بردار نبود شکایت کردن بعدش شکایت های دیگه از دعا نویسه شد که کلی زندگی ها برا جلب اعتماد مردم به هم زده و بعد گفت جاری شما اومد پیش من گفت شما خیلی حسودی ببینم براش دعا نکردی منم دیدم دست به جیبش خوبه و از شما متنفره حرفهای خودش و با آب و تاب براش گفتم همین نه شما دیدم نه میشناسم بعد دعا نویسه با قرار وثیقه به خاطر زیادی شکایتها آزاد شد ولی یه شب سرش را و بریدن و کنار سطل زباله سر کوچه شون اون جاری حسود الان ام اس داره کلی افراد فرستاده این حلالش کنه شاید خواهر شوهر شما هم این مورد براش پیش اومده به شوهرت بگو با همسر خواهر شوهرت بره حرف بزنه و ازش بخواد خانومش راضی کنه با هم روانپزشک برن هر چی باشه شوهرش همسر شما رو دوست داره خواهر شوهر شما بیماره اینجوری خودش بیشتر آسیب می‌بیند بعد شوهر و بچه هاش و بقیه و حس کمبود محبت داره که این کارها میکنه شما فقط الان تلخی اونا رو ببخش به شیرینی همسرت یه روز مادر شوهر و پدر شوهرت تنها بودن با همسرت دوتایی یه تسبیح بگیر و ببر بگو به همین باهاش ذکر میگم من مگه کافرم بچه های من از پشت شما هستند خون و گوشت شما اگه بد برا شما بخوام برا خودم پیش بیاد من شما رو با قلبم دوست دارید نمیخوام کدروت باشه بچه هام دوست دارم زیر سایه شما و با محبت شما بزرگ بشن با زبون خوش دلشون به دست بیار
من باشم شکایت میکنم هیچوقت هیچوقت هیچوقت از تهمت نگذرین ،بعدها تهمتای بدتری میشنوی و اون روز معلوم نیست که کسی کنارت ایستاده باشه یانه ،مخصوصا که حرف همچین آدمیو باور کردن بازم باور میکنن
جلوشون دست روی قران گذاشتم چندین بار به خدا خیلی ناراحتم که قلبا باور نکنن بلاخره اون دخترشونه من غریبم واینکه خیلی خرافاتین واینارو قبول دارن هر مشکلی دارن الان من مقصرم کاش من بمیرم واقعا تحمل تهمت سخته😭
شوهرم میگه میریم پیش همون ادم با داداشش زنگ میزنیم پلیس بیاد از اون شب که بهم گفتن خواب وخوراک ندارم خیلی ناراحتم دقیقا از این به بعد تهمتای دیگه هم میزنن اگر اینو نتونم ثابت کنم به شوهرم گفتم یا کنارم باش وتا تهش برو وثابت کن یا من میرم و واگذارشون میکنم به خدا
درست ترین کار ممکن همینی هست که میخوای انجام بدی ،به نظر من بابت هر چیزی میشه گذشت کرد کم و بیش و انسان توان گذشت داره ولی تهمت تا ابد میسوزوندت حای اگه اون آدمو تا آخر عمرت نبینی ،همسرت چون بحث خواهرشون هست ممکنه کوتاه بیاد بلاخره از یه خانوادن و میتونه چشم پوشی کنه ولی شما باید جلوی کارهای بعدیشو بگیری ،چون تو نزدیکانم همچین چیزی پیش اومده و کوتاه اومدن باعث بدتر شدن شده بود و در نهایت تبعات بدتری داشت
اره تهمت بدترین چیزه اونم تو خانواده شوهر که همینجوریشم ادمو مقصر همه چی میدونن من ترجیح میدم الان خودم برم تا اینکه در اینده بمونم وخار بشم وطرز فکرشون راجع به من این باشه واقعا بهشتم با منت نمیخوام، ممنونم از لطف شما که برای من انقدر وقت گذاشتید🙏🏻♥️
