بماند ک هنور دارم میلرزم و میدونم کارم اشتباه بود و با علم بر اینکه این کار اشتباهه انجامش دادم
نیم ساعت پیش منتظر تاکسی بودم خییییلی عجله داشتم ی ماشین نگه داشت اصن نگا نکردم کیه چیه فقط سوار شدم و مقصد رو گفتم
داغونی ماشین بوی گندش رو بعد اینکه خرکت کرد متوجه شدم راننده معلوم بود معتاده
گفت خواهر تو این مسیری ک میرم نانوایی بربری یا سنگک هس گفتم اره گفت از دیروز ظهر هیچی نخوردم میشه بجای کرایه برام ی نون بخری