خانوادا شوهر منم وقتی ازدواج کردیم اومدن گفتن کلید خونه تون رو ب ماهم بدید.ما کلید همه رو داریم شماهم باید بدید.
شوهرم میخواست بده گفتم نه.لگه بدی نه من نه تو.شوهرم گفت همه دادن ماهم بدیم.ندیم زشت میشه گفتم اصلا.گفتم اگه یه چیزی از خونه گم بشه من شک میکنم ب خانوادت.تو دوست داری؟گفت نه.گفتم پس اگه بدی نه من نه تو.
خانواده شوهرم اصلا مارو ول نمیکردن سر کلید هی میگفتن و میگفتن بعد اونا گفتن یه وقت دیدید کلیدتون جا موند خونه.اگه دست ما باشه میدیم باز کنید دوباره بدید ب خودمون.ولی ما ندادیم.
یکبار یکی از بزادر شوهرام رفته بودن مسافرت بعد ک برمیگردن خونه میبینن خواهرشوهرم اونجاست و داره با چرخ خیاطی اونا پرده میدوزه بدون اینکه اجازه بگیرن.چند وقت بعد جاریم توی باغچه خونشون دعا پیدا میکنه و شک میکنه ب خواهرشوهرم و یه دعوا و قهر حسابی کردن و کلید هارو ازش گرفتن.
یکی دیگه هم خونشون رو عوض کردن و دیگه بهشون کلید ندادن.خیلی اینا مسخرن واقعا.