من مادرم خیلی غر میزنه و رو مخم می‌ره و ازم حمایت آنچنانی نمیکنه ولی بازم نمیتونم ازش جدا شم ازدواج کنم با برای خودم زندگی کنم
اولش همه همین حس رو دارن به مرور درست میشن
من به شدت به بابام و مامانم وابسته بودم بخاطر همین برای زندگی اومدم طبقه پایین بابام اینا
بعد ۱۱ سال ازدواج هنوزم عادت نکردم بدون خانوادم بااینکه خودمم مامان شدم هر روز زنگ میزنم بهشون نزنم شبم صبح نمیشه اوایل که گریه میکردم ولی الان ها کمتر خیلی به پدرو مادرم وابسته ام
منم مثل تو . اصلا نميتونم جدا شم ازشون
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
45 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
54 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز