خانما توروخدا بیاید بگید من با این مادر زیادی عاشقم چ کنم

مادرتون مهر طلبه 

اگه تو همه دعواهاش با شوهرش کمی بی توجهی میکرد پدرت پشیمون میشد 

مادرت با همین کاراشه که پدرت به خودش حق میده که کتک بزنه

حتما با مشاور صحبت کن و صد البته خودت را قاطی دعواشون نکن و اگر مادرت ناراحت شد چرا نیومدی طرف من را بگیری بگو تو دلت می خواد کتک بخوری من دوست ندارم .... نسبت به مامانت بی توجه باش و اصلا باهاش همدردی نکن تا بدونه توجه تو را از دست داده . 

خو بذا بگه،معذرت می‌خوام واقعا ولی کسی که شب و روز فیزیکی بهش بی احترامی میشه و اهمیت نمیده، یه بی احترامی کلامی تو هم روش فرضا.بذار بدونه همه غیر خودش متوجهن که نیاز به درمان داره 

خب عزیزم تو هم اون وسط حق زندگی داری،از الان اینجوری پیش بره بعداً دیگه اعصابی برات نمیمونه،ول کن حرف اینو و اونو،خودتو فدای سرنوشتت نکن.منم همسن توعم و وضعیتم مثل مال تو نیست ولی به دلایلی مجبور بودم هی با وضعیتم بسازم که نگن فلان و بهمان الان بهم میگن دیوونه همون ادما.ادم باید نساز باشه 

بیا یکم بازی معکوس کن مثلا بگو اره دیشب طفلک بابا دستش  درد گرفت هردومون رو زد (؛اینکه شوخی بود) ولی کلا دخالت نکن ،به بابات احترام بزار به مامانت بگو مثلا وظیفه زنه در برابر مرد سکوت کنه ،کتک بخوره یا مثلا بگو مامان بهترین قسمت غذا رو بزار برای بابا یا چیزی شبیه این ! هی بگو مامان قدر بابا رو بدون 🙄

نه به اونم احترام بزار ولی اصلا به چشم قربانی نگاش نکن مثلا وقتی گفت بابات نیس از گلوم پایین نمیره بگو اره واقعا ! تاییدش کن .مثل مادرا که میگن با نوجوونا دوست باشین و هی امر و نهی نکنین و تاییدشون کنید ،حالا تو برعکس با مامانت این کار رو بکن 

همون جوری که مامانت در قبال این رفتارهای بابات نباید بهش روی خوش نشون بده تو هم باید با مامانت همین رفتار و داشته باشی،بهش بی توجهی کن،نترس که چجوری خودشو خالی کنه و ...یه راهی پیدا می‌کنه؛ مجبور میشه با بابات رو به رو شه و شاید به ترس هاش غلبه کنه و بتونه از خودش دفاع کنه،باید تحت فشار قرار بگیرن تا به خودشون بیان.گاهی تا بدتر نشه بهتره نمیشه باور کن