2777
2789

۳ سال

💞 تو خنکی اون ور بالشتی، چایی بعد کاری، سیگار نیمه شبی، تو اولین بارون پاییزی، بغل  شدن وسط گریه ای، بوی خاک بارون خورده ای، تو شیرینی اولین حقوقی، بوی خوب لباس نویی، تو بوی یاسی، آب رو آتیشی، رنگین کمون بعد بارونی، تو مجموع احوالات خوب جهانی.💞

برای من به اندازه یک عمر

تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی   تا شب نرود صبح پدیدار نباشد  سعدی                                                  بله جناب سعدی اما رنج پایانی ندارد همچون نفس با من آمیخته است و با هر دم و بازدمی خود را به من نشان می دهد.....!

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

من نمیخوام بگم کارم چیه ولی تازه بعد از سه سال یواش یواش داره به ثمر میرسه

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
ولی خیلی حس خوبیه وقتی میبینی از پسش براومدی

ولی یه چیزی. اون غم دیگه از بین نمیره. انگار به بزرگترین هدفتم برسی ناراحتی سختیایی که کشیدی باهات هست. برای من که اینجوری بوده:)

یکی سر پا موند و رسید:)

خدا روشکرکارت چی بود؟

فدات عزیزم 

هدف من شغلی و کاری نبود من هدف دیگه ای داشتم 

ولی خب تو این ۳ سال پوستم کنده شد 😕😤

💞 تو خنکی اون ور بالشتی، چایی بعد کاری، سیگار نیمه شبی، تو اولین بارون پاییزی، بغل  شدن وسط گریه ای، بوی خاک بارون خورده ای، تو شیرینی اولین حقوقی، بوی خوب لباس نویی، تو بوی یاسی، آب رو آتیشی، رنگین کمون بعد بارونی، تو مجموع احوالات خوب جهانی.💞

چرا عزیزم؟

هرکاری هر چیزی که فکرشو بکنی برام سخت و دشوار بوده

خیلی جالبه تقریبا به تک تک خواسته ها و آرزوهام رسیدم اما از پر پیچ و خم ترین و صعب العبور ترین راهها گذر کردم پدرم دراومد اینجور بهت بگم


تا رنج تحمل نکنی گنج نبینی   تا شب نرود صبح پدیدار نباشد  سعدی                                                  بله جناب سعدی اما رنج پایانی ندارد همچون نفس با من آمیخته است و با هر دم و بازدمی خود را به من نشان می دهد.....!
چجوری با ناامیدی قبلش کنار اومدی؟

به سختی. با خودم دست به یقه شدم ولی پا پس نکشیدم. البته من کلا رو دور کندم و همه کارا رو آهسته انجام میدم و به این روال خودم عادت کردم. کتابها و پادکستهای خوب هم زیاد استفاده کردم اگه خواستی معرفی کنم.

فکر میکردم میتونم همه آدمها رو نجات بدم..‌. تا اینکه متوجه شدم اونا دارن خودمم توی باتلاق غرق میکنن.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792