دوتا برادرشوهر مجرد دارم .که بزرگتره اروپاست.بعد وقتی پدرش مرد اومده بود ایران تو خونه مادرش به من گفت که اگ داداشم خواست بیاد اینجا مخالفت نکن من نمیخوام زندگیتون بهم بخوره منم گفتم من هیچوقت بهش نگفتم نرو خونه مامانت .بعد الان میفهمم منظورش این بوده که اگ شوهرم خواست پس بریم واحد بالایی خونه مامانش زندگی کنیم من چیزی نگم.
پدرشوهرم که مرد شوهرم بهم گفت بگرد تو محله مادرم خونه پیداکن باید نزدیکشون باشیم .بعد الان که وقت خونمون تموم شده میگه یا برمیگردیم پس خونه مادرم برا زندگی یا جدامیشیم. یعنی شوهرم منو گول زده بود تا موقع
خونه یهو بگه بلندشیم؟؟ یا حرف بقیه روش تاثیر گذاشته؟
اصلا هم درمورد خونه از من نه سوال پرسید نه چیزی گفت من خودم پرسیدم خونرو چیکار میکنی گفت میریم واحد بالایی مادرم.گفتم خب چرا نظر نمیپرسی یا چیزی نمیگی گفت چی بگم دیگه باید بریم اونجا!!!!