دیروز موها منو سفید کرد از بس بهش گفتم درس بخون چپ چپ نگام میکنه و مسخره بازی در میاره میگه نمیخوام نمیخونم التماس میکردم بخون نخوند بهش گفتم نمیزارم بری امتحان بدی گفت نزار (فکر کرد باهاش شوخی میکنم) اول از خواب بیدارش کردم براش تخم مرغ سرخ کردم خورد بعد در رو قفل کردم دیدم صدا خواهرم بلند شد زنگ زد مامانم که دخترت انگار بچس نمیزاره داداشی بره امتحان بده مامانم گفت در رو باز کن نکردم خواهرم گفت میای مثل سگ کلیدا رو میدی منم بهش گفتم حالا نشونتون میدم سگ کیه کلیدارو ندادم بهم میگه عقده ی خواهر تنی من نیستی و مشکل مغزی داری از اونور داداشم با چوب اومد منو بزنه در اتاق قفل کردم . خلاصه داداشم از سر دیوار پرید رفت امتحانشو بده . امتحان قران داشت. کلاس هفتمه خواهرم دهم خجالت نمیکشن ازم کوچیک ترن اینطوری با من حرف میزنن . هفت ماه من دارم غذا درست میکنم _مامانو بابام دارن طلاق میگیرن _ خونه تمیز میکنم از دانشگاه بابام محرومم کرده نزاشت برم و حتی سال دیگم نمیتونم برم چون هیچی نخوندم میمونه سال بعدش که اگه مامانم خونه پیدا کنه برم پیشش که بتونم درس مو بخونم.
من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم میرفتم که بی نتیجه بود.😔 الان 19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘
اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره
یک کم با ملایمت برخورد کن،اینا همه خاطره میشه براشون
در نبود پدر و مادر شما براشون دلگرمی باش،نه اینکه مشکلات خودت رو هم سر اونا خالی کنی ،هر چند سخته ولی مهربون و خون گرم باش،پس فردا همون خواهر و برادرت به درد ت میخورن نه غریبه ها
دخترم نفس من تا ابد مواظبتم درسته یه اتفاق باعث شد مشکلات زیادی پیش بیاره برامون ولی من ۵ ساله شبانه روز ناراحتم لحظه ای حادثه تلخ یادم نرفته همیشه مواظبتم و دوستت دارم 💖