شوهرم کارش سخت و تایم زیادی داره
تعطیلاتم ک ندارن
من خودمم شاغلم تا 4 5 بعدازظهر گاهی سرکارم ولی هرچقدر خسته باشم دلم میخواد با شوهرم هم وقت بگذرونم باهم فیلم ببینیم حرف بزنیم
ولی اون میاد خونه همینجور رو مبل دراز میکشه چرت میزنه شام میپزم میارم صداش میکنم همینجور تو چرت میخوره
فیلم میذارم ببینیم همینجور وسط فیلم خوابش میبره یا مهمونی میریم همش اشاره میکنه بریم بریم
من میگم مثلا از سرکار اومدی برو دو ساعت فیکس بخواب خستگیت در بره یا شب زودتر بخوابیم
نه اینکه وقت و بی وقت بگیری بخوابی
دیشب دیگه باهاش خیلی بد دعوام شد
زندگی دیگه هیچ هیجان قشنگی نداره