بخدا یادم میاد خیلی غصه میاد تو دلم
حتی شب عروسی اون تو هال خوابید من تو اتاق😔
دلم نمیخواد اینجوری بگم.. اما تو فامیل ما هم یکی بود همینجوری بودن.. بعد کارشون به طلاق کشید دادگاه اجباری فرستان مشاوره تو مشاوره پسره گفته بود چون از زنم خوشم نمیاد چاق نمیدونم چهره زنم به دلم نمیشینه روز اول یه ذره دوسش داشتم ولی بعد دو سال برام تکراری شده.چون دلیل قانع کننده نبوده مشاور مجوز طلاق نداد ولی مشاوره رو ادامه دادن تو این مدت خالم هم میرفت باشگاه ووو. الان لیلی و مجنون شدن.. خالم میگه شبا وقتی اشپرخونه کار دارم شوهرم نمیره بخوابا تا من برم... بنظرم اول ببین خودت چطوری به خودت برس به خودت اهمیت بده ارایش کن خوشکلللل بعد شوهرت خودش میاد سمتت
یک شب این کار رو انجام بده و بگو بیا دوست دارم بریم توی اتاق خودمون...من تنهام شب اونجا میترسم چرا نمیای با هم بخواییم؟
می‌دونم خسته ای و کارات زیاده اما وقتی کارت تموم میشه بیا توی اتاق خودمون
یک چند وقت بیشتر به خودت برس یکم تغییر توی خودت ایجاد کن هم روحیه خودت عوض میشه هم روحیه شوهرت
البته بازم میگه این مشکل سطحی نیست حتما باید برید پیش تراپیست...یکم نرم تر که شد شوهرتون اپن موقع پیشنهاد تراپیست بدید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
21 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز