بزنم دهنش (با لحن بابا پنجعلی)
سر ظهر میخاستم برم خونه مامانم دوتا کوچه فاصله داریم
الانم کـ میدونید هوا خیلی سرده
من ی کاپشن دارم ب شدت زشت (نکته اخلاقی با خواهر کج سلیقتون نرید خرید ) ولی ب شدت گرم
ک همونو پوشیدم دخترمم بغلم بود یک سال و نیمه
یهو تو کوچه مامانم دیدمش دوران دبیرستان باهم بودیم
تو ماشین بود گفت وای چقد دخترت شبیه ابجیته و اینا
یهو نگاش ب شکمم افتاد
من بازم باردارم (بعد 5سال اقدام خدا دخترمو بهم داد گفتم دومی روهم میخام تا اونم بگیره میشه 5سال بعدک یهو دیدم زودی دوباره باردارشدم )
گفت وای فلانی تو بازم بارداری
گفتم اره
گفت وای توروخدا چخبرته یواش تر
ینی اینقد حرصم گرفته بود ک حد نداشت اخه ب تو چه
منم مث احمقا نشستم براش توضیح دادم
الان ک فک میکنم باید میزدم دهنش ن اینکه توضیح میدادم
واقعا دید شمام نسبت ب من همینطوره
26سالمه ی دختر یک سال و نیم و 3ماهه باردار
حالا با خودتون میگید کاپشن چه ربطی داشت این وسط
بنظر خودم منو با اون کاپشن دیده یاد بی خانمان ها افتاده 🤣🤣🤣