2777
2789
به اون دختر عمشم یجوری تذکر بده من نمیدونم چی بگم یعنی انقد بی شرفه قصدی داشته باشه؟ اگه بهشم بگی شا ...

دخترعمش ۳بار تاحالا تذکر شنیده ولی گاوه

انگار آدمیزاد نیست من نیمفهمم چشه

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینا خواهر برادری بودن احتمالا با هم بزرگ شدن شوهرتم که توضیح داده

دوستم یکی از آشناهاشون این مشکلو با دخترخاله‌اش داشت و آخرش شوهرش با دخترخاله‌ش بهش خیانت کرد

اونم شوهرش همین نظرو داشت که مثل خواهر و برادرن

ولی خیانت شد تهش..

دوستم یکی از آشناهاشون این مشکلو با دخترخاله‌اش داشت و آخرش شوهرش با دخترخاله‌ش بهش خیانت کرداونم شو ...

نه همه مث هم نیستن شایدم از حسودی بعضیا اینجوری میگن تو اذیت شی کسی که خیانت میکنه مقصر اصلی خودشه نه اون خانم

اردیبهشت

آروم باش عزیزم ببخش اگه شاید تند باهات حرف زدم از اول آخه میدونی چیه منم مث تو بودم ولی تازه فهمیدم چقدر اشتباه کردم

من طرفم با کلی دختر عمو و عمه همبازی بوده اصلا ناراحت نمیشم قربون صداشم میرفتن تازه خواهرم داره یعنی واقعی نیست ولی خیلی وقته دوستن اکیپی برا همین بهت گفتم 

من با گیر دادمان فقط خودمو یه آدم ضعیف و بی فرهنگ و ندید بدید انگار نشون دادم چون برام عادی نبود الان فهمیدم چیز مهمی نیست

آروم باش عزیزم ببخش اگه شاید تند باهات حرف زدم از اول آخه میدونی چیه منم مث تو بودم ولی تازه فهمیدم ...

اخه همبازی با اینهمه فاصله سنی؟ از طرفی عمش اینا تازه اومدن اینجا و قبلا بندرعباس بودن شوهر عمش بخاطر شغلش اونجا بود و بعد این همه سال اومدن و دختره کنه شده ر‌و شوهره من فقط.اخه حساس شدن داریم تا حساس شدن. چندوقت پیش خونه‌ی پدریزرگ شوهرم بودیم و قرار بود بریم مهمونی و شوهرم اونروز بهم گفت که سر پروژه جدیدشه و بتن ریزی داره تا شب کارش طول میکشه و شب میاد. به من گفته بود تو با بابام اینا برو. دخترعمه‌شم اونجا بود و پدربزرگش پرسید آرمان کجاست گقتم بتن ریزی داشت تا شب کارش طول میکشه نمیتونه اوستاهاشو ول کنه بیاد. این دختره حرفمو شنید و گفت من فعلا حوصله ندارم اماده بشم بیام و بیرون یکم کار دارم بعد غروب آماده میشم هروقت ارمان اومد میگم بیاد دنبالم😐😐😐😐😐😐 دیکه دیوونه داشتم میشدم. بهش گفتم عزیزم آرمان خودش زن داره بخواد جایی بره با زنش میره! بعد رفتم‌خونه تا با شوهرم بیام. تا یه مدت عمه‌ش تا منو میدید چشخره شتری میرفت که چرا با دخترش اونجوری رفتار کردم. دختره ولی همچنان از رو نرفت . یا میاد با تاپ های خیلی  تنگ و بدن‌نماد جلوی شوهرم میشینه . بقیه دخترای فامیلشون اینجوری نیستن بجز این

دختره‌ی جلف شبیه بختک شده تو زندگیمون

اخه همبازی با اینهمه فاصله سنی؟ از طرفی عمش اینا تازه اومدن اینجا و قبلا بندرعباس بودن شوهر عمش بخاط ...

نمیدونم شاید مثلا همون مث داداشش گفته بزرگتره حس خاصی نداره خودتم میگی ۲۰ ساله که عقل نداره

و گفته با اون میاد اون نمیدونه شاید تو ناراحت میشی

یعنی من بودم یکی ۱۴سال کوچیکتر اینو میگفت ناراحت نمیشد شاید حس میکنم تو زیادی حساس شدی 

تو مگه از شوهرت مطمئن نیستی؟


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   nazi09  |  5 ساعت پیش
توسط   domino18  |  4 ساعت پیش