سوار قطار بودم...
روی تخت قطار چشمام بسته و خواب بودم با صدای تلق تلوق تلق تلق... و تکون هاش... تا صبح
بعد میشستم پشت پنجره و ب مسیر نگاه میکردم گپ میزدم با مردم و کتاب میخوندم تا برسم ب مقصد...
اخ
نمیدونم چرا انقد هوس قطار سواری کردم..
خلم نه؟؟؟؟؟؟🤣🤣🤣🤣🤣🤣
اصلا از فکرشم آرامش گرفتم یکم...
اه پشت شیشه قطار بشینی چایی بخوری و بیرون نگاه کنی....