من یک جا کار میکردم پسر متولد آبان ۱۴۰۰ حرف میزد ولی خیلی شر بود با چوب زد پشت گردنم سوزن خیاطی کرد تو دستم
با چوب کتکم زد از دستش گرفتم وحشیانه گردنم فشار داد
لاغر بود
غذا خوردنش مثل آدمی زاد نبود دستم گاز میگرفت
صبح ها با بهانه گیری که مثلا اسباب بازی ها جمع کردی بهشون دست زدی اینقدر جیغ میزد
وحشتناک بود
پسر شما اینطوری هست
با چاقو نزدیک بود چشمم کور کنه از دستش گرفتم دست خونی شد
مادرش بجه من خوبه همه بچه ها اینطوری هست
کارگر خونشون بودم