کاش منم شوهرم را دوست داشتم
پسرم همین الانشم یه دیقه درازمیکشم توخودم میرم میادپیشم و میگه گریه نکن مامان من به سالهای زیادی احتیاج دارم تا به روال عادی برگردم شاید۵سال شاید۱۰سال نمیدونم ولی میدونم به این زودیاحالم خوب نمیشه!
انسان بودن . اینا فقط دنبال بهانه هستن به عروس بتوپن .شوهرم مریضه تموم ترسم اینه اگه چیزیش بشه من چیکار کنم از دست اینا . جالب اینجاست وقتی شوهرم واکنششون رو میبینه انقد کیف می‌کنه . حس می‌کنه نگرانشن هواشو دارن . سنشم کم نیست ۴۳ سالشه همسرم
من مجنون وار دوستش داشتم نمیگم فرشته بود نبود بخدا بخاطر بیماریش اذیتم میکرد باهام راه نمیومد بش حق میدادم چون واقعا زندگیش به یکباره عوض شد ولی همیشه صبوری میکردم و یه جمله میگفتم بزار خوب شی تلافی همه اینارو سرت درمیارم حتی برادرشوهرمم به مادرش گفته بود به داداش بگو خودشو جمع و جورکنه اینقد زن داداشو اذیت نکنه مظلوم گیر اورده حالشو میگیرم ها منم گفتم عه همسرم اشکال نداره مریضه مراعاتشو میکنم ازدواج کردیم بخاطر این روزا قرارنیس همیشه شادی باشه که!
خداییش ازخونواده همسرم هرچی بگم کم گفتم!یکبارچیزی نگفتن همسرم هرروز مریض بود هرروز دردداشت و کسیم میخاس حرفی بزنه دعواشون میکرد همیشه حمایتم میکرد مادرش یه اخلاقی داره من هرچقد کارکنم بعدازمن دوباره کارای خونه رو انجام میده همسرم همیشه سرهمین موضوع بامادرش دعوا میکرد و میگف اکه میخایی بعدش کارکنی بگو زنم خودشو خسته نکنه دیگه بهمم میگف توروخدا به دل نگیر اخلاق مامانو که میدونی من بجاش معذرت میخام!بااینکه فقط۲۳سالش بود!
آخ ، خدا رحمتش کنه
خدا به دل شما هم صبر بده
بنظرم حتما تحت نظر دکتر برای افسردگیتون دارو بگیرید
و زیاد تنها نمونید خوب نیست برای حالتون
باور کنید بعد یه دوره دارو خودتونم میگید چه اشتباهی میکردین دارو نمیخوردین
اون بنده خدا فوت شده و دیگه برنمیگرده و قطعا خودشم راضی به عذاب شما نیست ، میدونم سخته اما حق زیستن رو از خودتون دریغ نکنید لطفا
کاااش این اتفاق واسه من میوفتاد🥲
