بچه ها خواهرم مدتی بود به من میگفت بیا یه بیزینسی رو با هم راه بندازیم.
گفت مثلا تو اینستا پیج بزنیم و اینها و تو و من سرمایه هم بیاریم و انجام بدیم.
برای اون سرمایه من مجبورم طلاهامو بفروشم چون واقعا الان تو وضعیت مالی خوبی نیستیم فقط ماهی 30 تومن پول قسطهامونه و حتی این طلاها هم یه جور پشتوانه ما هست
بعد داشتم میگفتم اون دوستمون که مثلا فلانی میشه یه بیزینسی راه انداخته و راضی بود
گفت اره اینا عمل گرا هستن ...
بعدم دیگه دو سه هفته ای میشه نه دیگه زنگی زد نه پیامی.....