من یکماه پیش برای سومین بار سقط داشتم کلا زندگی سختی دارم با مادرشوهر تو یه ساختمون هستم و ده ساله عذاب میکشم این یکماه حالم اصلا خوب نیست شوهرم سرکار تا ساعت ۵ هست ولی هرشب ۸ به بعد میاد خونه و منم دعوا که کجا میری امشبم دعوامون شد ازش پرسیدم کجا بودی گفت قبرستون بعدم لباساشو پوشید و قهر کرد رفت خیلی دلم میسوزه من میگم چرا مرد باید بعد اینکه کارش تموم میشه نیاد خونه الانم انتظار داشت من جلوشو بگیرم تا نره به نظرتون چیکار کنم?
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خوب بگم میام دعوا را میندازه و مثل الان قهر میکنه میرهالان رفته به نظرت چیکار کنم ?
پافشاری کن بگو منم دلم گرفته میخام باهات بیام بیرون هوام عوض شه به زبونبگیر نزار دعوا راه بندازه با ناز وادا معذبش کن که مجبور بشه تورو هم ببره حتی اگه قهرم کرد بازم بگو من ک باهات میام حداقل بیرون یه بستنی چیزی بهم بده نرمش کن باهاش برو نشد تو ماشینش شنود یا ضبطصدایی چیزی بزار بفهمی بالاخره