2777
2789
عنوان

از دست شوهرم و مادرش هر لحظه ممکنه یه بلایی سر خودم بیارم😭😭😭

| مشاهده متن کامل بحث + 1029 بازدید | 53 پست
بعدش ازدواج کردم معرفی شدیم چقدر اون طرف سنگ این آدم رو میزد به سینش که خوبه و تو نامزدی خوب بود بعد ...

ای بابا خب چه میشه کرد عزیزم.

الان دخترعمه منم همین شرایط شمارو داره ولی خب نمیشه حرف زد مجبوره خونه مادرشوهر زندگی کنه

با خود شوهرت صحبت کن ،بعد جدا با مادرش مودبانه وباآرامش بگو تکلیف و نفش من تو این زندگی رو مشخص کنید ...

آخه حرف متوجه نمیشن عزیزم در هر حالتی طلبکارن که تو نمیتونی با مشکل نداریم  و هر چقدر با لحن آروم صحبت کنم با لحن بی ادبانه و پرخاشگری و بی ادبی به آدم جواب میدم مادرش که جیغ و داد یکی دوبار نکرده قشنگ میخواد منو بزنه

من دو سال تمام بیهوده یه مسیر طولانی رو برای درمان حضوری پسرم می‌رفتم که بی نتیجه بود.😔 الان  19 جلسه گفتاردرمانی آنلاین داشتیم و خودم تمرین میگیرم و کار میکنم. خدارو شکر امیرعلی پیشرفت زیادی داشته 😘

اگه نگران رشد فرزندتون هستین خانه رشد  عالیه. صد تا درمانگر تخصصی داره و برای هر مشکلی اقای خلیلی بهترین درمانگر رو براتون معرفی میکنن من از طریق این لینک مشاوره رایگان گرفتم، امیدوارم به درد شما هم بخوره

شرمنده مجبور میشم طولانی بنویسم خیلی دلم گرفته ازشون

اول بگرد دنبال یک کار از محیط خونه دور باش و سریع شروع به جمع کردن پول کن و بعد طلاق بگیر 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

اول بگرد دنبال یک کار از محیط خونه دور باش و سریع شروع به جمع کردن پول کن و بعد طلاق بگیر

شایا شوهرش نزاره!!

ته قلبم انگار یه استخر غمه.ماه‌هاست کسی استفاده‌ش نکرده،آبش راکده،روش پر از برگه، شمشادای دورش زرد شدن،گلدونای اطرافش خشک شدن،آبش کم کم داره بو میگیره.نفس عمیق که میکشم یه موج کوچیک روی سطح آب پدیدار میشه ولی انگار نه انگار.خورشید داره غروب میکنه،کلاغها سر صنوبرها دارن گریه میکنن🍂🖤
شایا شوهرش نزاره!!

اینم هست 

نمی‌فهمم چجوری بعضیا اینجور ظلم میکنن 

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

نمیزاره کلا فقط تو خونه باید باشم

خرجی بهت میده؟ طلا یا پسندانداز نداری اصلا؟

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

اینم هست نمی‌فهمم چجوری بعضیا اینجور ظلم میکنن

دقیقا من خیلی ناراحت شدم 


ته قلبم انگار یه استخر غمه.ماه‌هاست کسی استفاده‌ش نکرده،آبش راکده،روش پر از برگه، شمشادای دورش زرد شدن،گلدونای اطرافش خشک شدن،آبش کم کم داره بو میگیره.نفس عمیق که میکشم یه موج کوچیک روی سطح آب پدیدار میشه ولی انگار نه انگار.خورشید داره غروب میکنه،کلاغها سر صنوبرها دارن گریه میکنن🍂🖤

منم دوستم شرایطش مثل شما بود فقط شوهرش مهاجر بود همش کتکش میزد و اذیت میکرد یک دخترم داشت بنده خدا این قدر اذیت شد که فرار کرد از خونه رفت تهران کار پیدا کرد پرستار یک پیرزن شد هم بهش پول میداد هم توی خونه پیرزن زندگی کرد بعد ۲ سال پولشو جمع کرد خونه اجاره کرد رفت منشی شد یک شوهر پولدار پیدا کرد دخترم برد پیش خودش ولی خیلی دل و جرعت داشت 

مهم نیست پشت سرمون چی میگن مهم اینه که تو رومون جرعت ندارن حرف بزنن😏
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز