ببین گاهی طرف برا صاف نشدن موهاش انقد خشم درونش جمع میشه ک حاضره سر خودشو ببره
اما با سرکوب حسای درونی اون طرف با یه تشر به خودش میاد
که اها چته ی موعه دیگه صاف نشد ک نشد ب درک ولش کن اصلا
منظورم اینه به این چیزا فکر نکنه تو کفش پاته ولی یکی دیگه هست کفش نداره
یکی دیگه هست پا نداره
زنجیره وار تا الا اخر بهتر نیست اروم باشه سخت نگیره با ملایمت خارج از این شبهات به خانوادش تاکید کنه برای نیازش
و به زندگیش ادامه بده؟ دو ماه دیگه از زمستان بیشتر نمونده تا چشم ب هم بزنه میبینه مث من خیلی چیزا رو از دست داده
میگن یکی ک داره یکی و نصیحت میکنه روی صحبتش طرف مقابل نیست خودشه
چشیدم ک میگم