2777
2789

برادرشم همینطوره از صبح تا شب ب بچه هاش سرکوفت میزنه ما بچه نداریم شوهرم همش میگه بچه بیاریم جدیدن وضع مالیمون هم خوبه و کلا خانوادتن  خواهراش مثلا اگر شوهراشون به بچه هاشون محبت کنن به بچه خودشون حسودی میکنن و برادرشم همینه شوهرمم میگه مگر بچه بیاریم تخت برا چشه اتاق برا چشه رفته میز کامپیوتر بزرگی گذاشته مثل اداره ها میگم خب اگرمیخواییم بچه بیاریم این چیه خریدی میگه بچه اتاق برا چشه من از این کارا نمیکنم من از رفاه خودم بزنم برا بچه منم برگشتم گفتم ما بچه نمیارم چون تو میخوای عقده های خودت خالی کنی سر اون بهش بر خورد دعوا و قهر کرد گفت شعور نداری گفتم دارم برا همین نمیارم ک صبح تا شب سرکوفتش بزنی بگی چون من رو زمین خوابیدم تو هم تخت برا چته گفتم جمع کن این طرز فکرات را 

بچه یه چیزی تو دلم مونده نگم میترکم😍

جاریمو بعد مدت‌ها دیدم، انقدرررر لاغر شده بود که شوکه شدم! 😳

پرسیدم چی کار کرده تونسته اون لباس خوشگلشو بپوشه تازه دیدم همه چی هم می‌خوره!گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته 
عید نزدیکه و منم تصمیم گرفتم تغییر کنم. سریع از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم، تازه الان تخفیف هم دارن! 🎉

شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

نه ولش کن با این وضعیت بچه نیار اون با حسرت بزرگ میشه یه وقت ایشون هنوز به بلوغ عقلی کامل نرسیده

بخدا ناراحت میشم اگر نداشتیم میگفتیم نداریم اره یا مثلا بچه اورده بودیم الان دستش خالی بود میگفتم اره کسی داره و از حالا میگه بچه تخت برا چشه بچه اتاق برا چشه خب نشون میده اینم مثل خانوادشه اینا باهم اینطور بزرگ شدن با یه عقده 

اونوقت عموم تا حالا ماشین خارجی نخریده بود برا خودش وقتی هم گرفت به نام دخترش زد ، یکی از پسر کوچیکاش ( ۷-۸ سالشه )گفت بابا ما تا حالا ماشین خارجی نداشتیم باباش گفت همین الآنم نداریم ماله ابجیه ( با دخترشه که ۱۹ سالشه ) 

برعکس عموم پدر نداشته اما همه کار برای بچه هاش می‌کنه 

اونوقت عموم تا حالا ماشین خارجی نخریده بود برا خودش وقتی هم گرفت به نام دخترش زد ، یکی از پسر کوچیکا ...

خب دیگه منم میگم اگر کسی سختی کشیده اگر خانوادش محبت نکردن بهش اگر ما کمبود هایی داشتیم باید اصلاح کنیم نباید بچه هامون با کمبود های ما بزرگ بشن نمیگم مالی منظورم بیشتر عاطفی هست اما من توشوهرم و خانوادش یه عقده و یه حسادت میبینم ک به بچه های خودشون حسودی میکنن 

خب دیگه منم میگم اگر کسی سختی کشیده اگر خانوادش محبت نکردن بهش اگر ما کمبود هایی داشتیم باید اصلاح ک ...

درسته منم در تایید حرفتون گفتم .

همیشه فکر میکردم پدر مادرا محبتی که خودشون ندیدند رو به بچه ها میدن . مثلا مامان خودم همیشه از کوچیکی  کمک دست مامانش بود مهمونی های بزرگ میداد با کمکش اما برعکس نگذاشت منو ابجیم دست به سیاه سفید بزنیم . درباره بابام اما مطمین نیستم چون از کوچیکی بستنی هم می‌خواستیم بگیریم می‌گفت بابا خیلی ضرر داره بعد که دید ما باز میگیریم ( ی کوچولو اضافه وزن داشتیم ( چاق نبودیما از اون طرف رومون هم نمی‌خورد که اضافه وزن داشته باشیم ) می‌گفت بابا میدونی چقدر کالری داره ؟ ۵۰۰ میلیون کالری ( حالا دروغ میگفتا فوقش ۱۰۰ کیلو کالری بوده انگار ما کوریم) یعنی باید ۴ ساعت بدویی تا آب بشه  وای وای وای وای 

بخدا ناراحت میشم اگر نداشتیم میگفتیم نداریم اره یا مثلا بچه اورده بودیم الان دستش خالی بود میگفتم ار ...

شوهرمنم اینجوری بزرگ شده پراز عقده و خواسته های سرکوب شده خیلی تلاش کرد تو زندگی به چیزایی که میخواست برسه وضعمونم خداروشکر خوب شده راضی هستیم ولی هنوز دلش نمیاد پول خرج لباس کنه براخودش یا وسیله بخره برا خونه من خیلی باهاش حرف زدم کار کردم روش الان بهتره و متوجه شده که اگه چیزی برای خودش عقده شده بجای تلافی سره بچه و من با انجامش برای بچه عقده های خودشم ارضا میشه شوهر شما هم کم کم باید تغییر کنه و شما با ارامش کمکش کن متوجه بشه 

فقط 10 هفته و 4 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792