2777
2789

چیکار کنم گیر کردم از بچگی از زایمان وحشت داشتم 

الان که ازدواج کردم شوهرم تک فرزند بوده عاشق بچس یعنی تو خیابون بچه های مردم رو بغل میکنه میبوسه یا مثلا مهمون میاد برامون انقد با بچه ها صمیمیه نگهشون میداره شبم پیششون میخوابه

چه شوهر خوبی معلومه که خیلی شوهر مهربون و خوبیه

کلثوم اکبری هستمه ساکن ساری . مره جنون دست هداعه مه دست نیه . سیزده تا بیه چهارده تا بیه پونزده تا بین ندومبه. ندومبه یه ماه کشیه بیست روز کشیه دو ماه کشیه یکسال کشیه ندومبه.قرص هداعهههه قرص قننند ....با حوله ... . حافظه ام در حد ماهی ضعیفه 😄همه نام کاربریا و پروفایلاتون آشنا میاد اما نمی‌دونم کدوم تاپیک بودیم  دعوا کردیم یا قربون صدقه هم رفتیم 😭پس اگه حافظه ات قویه به روم نیار هر تاپیک یه شروع دوباره س🙈 تورکم ، مازندرانی نیستم . 🤘🏻🐺 تبریز اورمو زنجان اردبیل همدان قزوین تهران خراسان قشقایی یاشاسن بوتون تورکلر ... تنها حالی که خدا بهم داد تورک بودنم بود 😎

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چه شوهر خوبی معلومه که خیلی شوهر مهربون و خوبیه

اره خب واقعا همیشه همه کارا رو انجام میده دلسوزه 

و اینکه علاوه بر کارای خونه کارای شخصیم رو میکنه ولی من خیلی میترسم از زایمان

نه سزارین عالیه هیچی نمیفهمیبعدشم مسکن هس دردو نمیفهمی

مثلا دردش در چه حده بخیه میزنن وحشتناک ننیشه?

آخه منکه یه بار دستم با شیشه برید ۲۸ تا بخیه خورد واقعا درد نداشت 

میدونه میگم چجوری وحشتناک نیست یه چیزی توی شکم باشه

یهو که یه بچه بزرگ نمیذارن توی دلت ، نگران نباش ، ۹ ماه وقت داری یواش یواش بهش عادت کنی 

وقتی یه بچه داره راه رفتن رو یاد میگیره و دائم زمین می خوره ، هیچ وقت با خودش نمیگه که شاید من برای اینکار ساخته نشدم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792