یکسال ازدواج کردم از اول شوهرم گفت من بچه میخوام اقدام بودیم یکسال من باردار نشدم همه ازمایشی به خواسته خود شوهرم دادیم هیچکدوم مشکلی نداریم.۴ماه زیر نظر دکترم و داروهای تقویتی و امپول برام هر ماه نوشته امروز دکتر رفتم و کلا ۲میلیون هزینه ویزیت و سونو و داروهام شد اومدم خونه ناهارو درست کردم برگشته بهم میگه میدونی چقدر خرجت کردم خیلی این حرفش اذیتم کرد گفتم من کلا ۴دوره رفتم دکتر کل هزینشم ۵ تومن نشده هزینه چی کردی میگه نهه این همه میری بیرون کارت میکشی نمیفهمی چقدر خرج میشه گفتم من یکسال اومدم تو زندگی ۴۰۰ میلیون فقط قرضای گذشتتو دادیم حالا ۵ تومن خیلیله میگه اره قرض دادم ک دادم نوشجونشون گفتم کثافت تو بچه خواستی تو منو هل دادی وسط دکتر من یکسره دارم دارو و امپولای هورمونی میزنم ک وزنمو هی داره بالا میبره چرا انقد نمک نشناسی بحثمون بالا گرفت و همه داروهایی ک خریدم یکی یکی کوبوند تو صورتمو و درو دیوار برمیگرده میگه با اون پدر معتاد کلاه بردارت و مادر فلان فلان شدت منم هزارتا فوحش که لیاقت خودشو خانوادشه بهش دادم در جواب حرفش ک یهو مادرش از طبقه بالا اومده میگه چیه بحثتون صداتون همه جارو گرفته شوهرم جلوشو گرفته میگه اره بهت میگه هرزه گفتم وقتی خودت حرف خانوادمو میکشی وسط انتظار اینم داشته باش مادرش هیچی نگفت اخرشم ک فهمید مشکلمون چیه برگشت گفت پسر من دیونس کاری بهش نداشته باش عقل نداره و ادم باید پول برا بچه خرج کنه.
من اومدم تو اتاق انقد حرص و جوشم داد شکم خالی معذرت میخوام فقط اسید معدمو بالا اوردم و دارم میمیرم
خیلی حالم بده خانواده من جز لطف هیچ بدی به ما نکردن جز کمک و دستشو گرفتن و خوبی کردن ولی به پدر بیمار من فوحش میده خیلی حالم بده😔